عنوان: پایان نامه مديريت انگيزش در سازمانها و اهميت آن در جهت ارتقاي بهره وري،مدیریت
رشته: مدیریت آموزشی
فرمت فایل: WORD (قابل ویرایش)
تعداد صفحه: 126
فهرست
مقدمه: ۱
هدف از بحث انگیزش ۲
مدیر موفق و موثر ۵
نظریههای انگیزش ۶
نظریههای نخستین درباره انگیزش: ۷
سلسله مراتب نیازها ۷
محرکها ۱۹
عوامل انگیزش و حفظ الصحه ۲۰
کاربرد نظریه بهداشت – سلامت ۲۰
نظریههای معاصر درباره انگیزش: ۲۳
نیاز به پیشرفت ۲۴
نیاز به قدرت ۲۶
نیاز به پیوند جویی ۲۷
نظریة تعیین هدف ۳۰
کاربرد نظریه تعیین هدف ۳۱
تأمین عوامل حمایتی ۳۲
تئوری تقویت انگیزش: ۳۳
تئوری برابری ۳۶
نظریه ا نتظار ۳۹
رابطه تئوری برابری و تئوری انتظار ۴۰
شیوهها و تکنیکهای مدیریت در جهت ایجاد انگیزش ۴۳
۱-۳ مدیریت و ارزیابی عملکرد ۴۳
۲-۳ مدیریت مبتنی برشایستگی ۴۵
۳-۳ نظام تشویق و تنبیه ۴۵
۴-۳ طبقهبندی دقیقمشاغل ۴۶
۶-۳ مشارکت ۴۸
قدرت انگیزه ۵۳
دگرگونی در قدرت انگیزه ۵۳
ایجاد انگیزه درکارکنان ۵۴
– سلسله مراتب انگیزش ۶۱
– تشخیص انگیزش ۶۳
ابزارهای موقتی: ۶۸
چرا پاداشهای مادی شکست خورده است: ۷
مقدمه:
بارشد و گسترش روزافزون تكنولوژي اين سوال براي مديران مطرح است كه چگونه امكان دارد سازماني با وجود محدوديتهاي گوناگون از حقوق و دستمزد گرفته تا تجهيزات و تكنولوژي پيشرفته، در عرصه رقابت بينالمللي ثبات خود را حفظ نمايد و همچنان به جلو گام بردارد؟ براي چنين سوالي پاسخهاي گوناگوني ميتوان ارائه كرد كه يكي از مهمترين آنها دراختيار داشتن نيروي انساني كار آمد و با انگيزه است كه ميتواند ديگر مولفههاي موفقيت هرسازمان را در اختيار بگيرد.
امروزه ديگر مدل مديريت سنتي كه در آن مدير كنترل ميكند و كاركنان تحت نظارت هستند، كارآمد نيست و نقش مديريت به منظور ايجاد محيط كار توانمند، بايد از چارچوب ذهني، فرماندهي و كنترل محيط، به حبس مسؤليت و احترام متقابل به كاركنان تبديل شود.
هدف از بحث انگيزش
هدف از بحث انگيزش، شناخت اين مسئله است كه چرا از افراد در سازمان بيشتر از ديگران به كارخود علاقهمندند ودر راه نيل به اهداف سازمان كوشش بيشتري به خرج ميدهند، در حالي كه ديگران فاقد حركت لازم و هستند.
نظريههاي انگيزش
نظريههاي انگيزش را ميتوان در دوگروه كلي نظريههاي محتوايي و نظريههاي فرآيندي تقسيم كرد. نظريههاي محتوايي ميكوشند تا عواملي كه افراد را به كار برميانگيزد، دقيقاً مشخص كند و در اين تئوريها، نيازها و محركهايي كه موجب انگيزش ميشوند، برشمرده شده و غالباً نحوه ارضاي آنها بيان ميگردد.
سلسله مراتب نيازها
يكي از ممعروف ترني نظريههاي مربوط به نيازها، به سلسله مراتب نيازها شهرت يافته است. يكي از روانشناسان به نام ابراهام مزلو در سال1954 اين نظريه را مطرح كرده است. منظور از سلسله مراتب نيازها اين است كه نيازها در قالب يك نوع سلسله مراتب تصوري قرار ميگيرند به اين ترتيب تا زماني كه نيازاهاي طبقه اول رفع نگردد، توجهي به نيازهالي طبقات ديگر نميشود.